اگرچه ممکن است این اصطلاح اخیراً به نظر برسد، اما مفهوم بیوفیلی برای دههها در معماری و طراحی مورد استفاده قرار گرفته است. اصل راهنما بسیار ساده است: افراد درون خود را با طبیعت پیوند دهید تا رفاه و کیفیت زندگی آنها را ارتقا دهید. با تمام گرایشهای طراحی در حال انجام که در نتیجه تثبیت شدهاند، تقاضا بر روی مواد آلی متمرکز شده است که محیطهای بیرون را شبیهسازی میکنند. در میان همه گزینه ها، چوب یکی از محبوب ترین مواد برای آوردن طبیعت به داخل خانه است، نه تنها به دلیل عملکرد، بلکه به دلیل مزایای فیزیولوژیکی و روانی متعدد.
در این زمینه، چوب و الوار انبوه همچنان در دنیای معماری مورد توجه قرار می گیرند. جدا از مزایای زیست محیطی مرتبط چوب با منبع پایدار، محبوبیت آن توسط کاربرانی که مواد را زیبا، طبیعی و استرس زا می دانند، افزایش می یابد. به این ترتیب، ساکنان ساختمان به طور غریزی چوب را به دلیل واکنش بیوفیلیک آنها به مواد دیگر ترجیح می دهند،
اصول طراحی بیوفیلیک با چوب
اساساً بیوفیلی به تمایل ذاتی انسان به طبیعت اشاره دارد. هنگامی که به معماری ترجمه می شود، طراحی بیوفیلیک در مورد ترکیب عناصری مانند نور طبیعی، جریان هوا، ویژگی های آب، گیاهان و مواد آلی در محیط ساخته شده است تا فضاها را جذاب تر کند. به عنوان مثال، بیشتر مردم ترجیح می دهند به جای احاطه شدن توسط دیوارهای سفید ساده، وقت خود را در یک اتاق روشن با گیاهان بگذرانند. چرا؟ جدا از اینکه از نظر زیبایی شناختی دلپذیرتر است، در واقع احساس بهتری به شما می دهد.
مزایای سلامتی را افزایش میدهد که شامل کاهش استرس، بهبود عملکرد شناختی، بهبود خلقوخو و افزایش ترجیح برای فضاها میشود – و این دقیقاً به عنوان «پاسخهای بیوفیلیک» نامیده میشوند. با در نظر گرفتن این موضوع، کاربران به دلیل واکنش بیوفیلیک موثر آن، به طور ذاتی جذب چوب نسبت به مواد دیگر می شوند.

تجربه حسی چوب در معماری
تا به امروز، چوب به عنوان یک ماده گرم، آرامش بخش، راحت و طبیعی در نظر گرفته می شود که محیط های سالمی را ایجاد می کند. حضور بصری عناصر چوبی می تواند استرس را به طور موثرتری نسبت به گیاهان کاهش دهد، در حالی که اتاق هایی با حدود 45 درصد سطوح چوبی احساس راحتی و فشار خون را کاهش می دهند. . در نهایت، همه چیز به حواس ما برمی گردد. چه از طریق تجربه لمسی، بویایی یا بصری، کاربران تمایل بیشتری به معماری چوب و چوب در مقایسه با سایر مواد دارند.
دست زدن به چوب
اغلب، بافت طبیعی چوب اولین چیزی است که افراد هنگام درگیر شدن با یک ساختمان احساس می کنند و مطمئناً یکی از جذاب ترین ویژگی های آن است. در یک آزمایش چشم بسته که در آن شرکت کنندگان مجبور بودند فولاد ضد زنگ، کاشی، مرمر و بلوط سفید را لمس کنند، نتایج این مطالعه نشان داد که پانل بلوط منجر به افزایش فعالیت بقیه و آرامش بخش سیستم عصبی می شود.
بوی چوب
درست مانند درختان به دلیل بوی خود، بوی چوب در فضای داخلی باعث ایجاد یک اثر آرام بخش جذاب می شود که بعد دیگری به تجربه کلی چوب می بخشد. با این حال، از آنجایی که بو می تواند پس از نصب نامحسوس شود، بعید است که عامل غالب در پاسخ بیوفیلیک به چوب باشد.

نمای چوب
اگرچه بو و لمس احتمالاً بر ترجیح ما برای چوب تأثیر می گذارد، این تجربه اغلب بصری است – بنابراین، تعجب آور نیست که بیشتر تحقیقات موجود مربوط به پاسخ های بصری باشد. هنگام نگاه کردن به یک تکه چوب، توجه به الگوی دانه، رنگ سطح و ویژگی هایی مانند گره ها معطوف می شود. از این نظر، مهم است که سطوح چوب به عنوان یک ماده طبیعی قابل تشخیص باقی بمانند، که واکنشهای مثبت بیشتری نسبت به زمانی که مواد عمیقاً با پوششهای شفاف یا نیمه مات آغشته میشوند که رنگ و دانه اصلی را پنهان میکنند، جذب میکند.
یکی دیگر از عوامل جالب در مورد بینایی به فراکتال ها مربوط می شود که به عنوان الگوهای ریاضی خودتکرار لایه ای تعریف می شوند. البته، فراکتالهای دقیق در طبیعت وجود ندارند. با این حال، هنگامی که آن الگوهای ریاضی دارای تغییرات هستند، حضور آنها رایج است (مانند دانه های برف، شعله های آتش، امواج و غیره). وقتی مردم این الگوها را می بینند، حتی در اشیاء طراحی شده توسط انسان، مغز به راحتی می تواند تصویر را تشخیص دهد و سطح استرس را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. بنابراین، می توان استدلال کرد که الگوهای کانتور تو در تو که در دانه چوب تکرار شده اند با تعریف مطابقت دارد.

استفاده بهینه از چوب برای یک محیط سالم تر
اگرچه تحقیقات هنوز ادامه دارد، اما این تجربیات حسی قطعاً میتوانند پاسخهای بیوفیلیک ما به چوب را توضیح دهند. خواه از طریق لمس، بویایی یا بینایی باشد، مغز قادر است به طور ناخودآگاه چوب را به درختان و درختان را به زندگی و طبیعت پیوند دهد و واکنشی آرامش بخش ایجاد کند که رفاه ساکنان ساختمان را افزایش می دهد.
هنگامی که صحبت از ادغام این اصول در پروژه های معماری می شود، چندین ملاحظات برای به حداکثر رساندن بالقوه مزایای بیوفیلیک چوب در محیط های ساخته شده وجود دارد. اول از همه، به جای پنهان کردن دانهها، روکش انتخابی ترجیحاً باید الگوهای آن را تقویت کند و دارای تعداد متعادلی از گرهها برای استایلی مطلوبتر باشد. به طور کلی، داشتن چوب در حدود نیمی از مساحت سطح، برای پاسخ بیوفیلیک بهینه است و برای بهینهسازی مزایای مواد، باید در نمایانترین فضاها، مانند سقف، دیوار، یا مداخلات کوچکتر مانند نردهها و درب می کشد
